4- تعدادی از دانشجویان ترم استاد را به خاطر تبلیغ نظریات سروش حذف کردیم، اما از شما درخواست داریم که در مورد حقیقت و واقعیت حضرت مهدی (عج) که بسیار در آن تشکیک میکنند، پاسخهای جامعی ارائه نمایید تا بتوانیم شبهات ایجاد شده برای سایر دوستان را بزداییم.
در پاسخ به موضوع و نیز مباحثه، به چند مسئلهی مهم باید توجه نمود:
الف – با بصیرت کامل دقت کنیم و مخاطب خود را دقت کنیم که اساساً تشکیک کنندگان در «حقیقت و واقعیت» وجود مقدس حضرت مهدی عج الله تعالی فرجهالشریف، به دنبال چه هستند و چه قصد دارند از این نمد چه کلاهی ببافند؟! باید توجه کنیم و توجه دهیم که به تصریح کلام وحی و نیز حکم عقل، هیچ فردی در روی زمین بدون «امام» نخواهد بود، لذا اگر امام حق را نشناسد و پیروی او را ننماید، به طور قطع امام باطل را جایگزین او خواهد نمود و از او پیروی خواهد کرد. لذا هدف از ایجاد تشکیک در وجود امام حق [که همان جایگزینی امامان باطل است] روشن میگردد.
ب – در تفکر، تدبر و مباحثه، دقت کنیم و دقت دهیم که آیا شخص تشکیک کننده، به حقایق و واقعیات قبلی که لازمهی یک معرفت و ایمان صحیح است دست یافته و آنها را قبول دارد؟ یا این که از اساس قبول ندارد و این موضوع را بهانه برای ایجاد انحراف در اذهان عمومی دیگران نموده است؟
به عنوان مثال: اگر کسی وجود یک استاد دانشگاه را قبول نداشته باشد، معنا ندارد که راجع به چگونگی تدریس او بحث نماید. اگر کسی خدا، رسول، کتاب، معاد، عدل و امامت و ولایت را قبول نداشته باشد و یا بگوید که قبول دارم، اما تعریفی که از آنها میدهد با حقیقت و واقعیت دین متفاوت بوده و حتی منافات داشته باشد، دیگر معنا ندارد که راجع به بودن یا نبودن شخص حضرت مهدی (عج) تشکیک یا بحث نماید. مگر میشود کسی خدا را قبول نداشته باشد، سپس راجع به نبوت بحث کند؟ یا وجود پیامبر اکرم (ص) یا نبوت و خاتمیت او را قبول نداشته باشد، بعد راجع به کتاب یا اوصیای او صحبت نماید؟!
ج – اما اگر کسی از این مراحل به سلامت عبور نمود و صادقانه ابراز داشت: که خدا، رسول ... و سایر اصول را قبول کرده و ایمان آوردهام، اما راجع به وجود شخص حضرت مهدی (عج) به نتیجه نرسیده و یا شک کردهام، مسئله متفاوت میشود و باید ابتدا راه یافتن [که امروزه به همان روش تحقیق معروف شده است] را به او نشان داد و سپس از همان راه او را به حقایق و واقعیتها آشنا نمود.
دقت شود که نه فقط در اسلام یا مهدویت، بلکه در هیچ موضوعی نمیشود که انسان از راهی که دلش خواست تحقیق کند و منتظر نتیجهای صحیح هم باشد! بدیهی است که این مهم در معرفت دین بسیار حساستر است. امام زمان (عج) میفرمایند:
«طَلَبُ المَعارف مِن غَیرِ طَریقِنا اهل البیت، مُساوِقٌ لانکارنا» - جستجوی معارف از غیر طریق ما اهل بیت، به انکار ما سوق مییابد.
د – برای تشکیک چنین پژوهشگر صادقی، دو طریق اثبات وجود دارد که عبارتند از: عقل و نقل.
طریق عقل به کسی که به خداوند حکیم و ارسال انبیاء و اوصیای او ایمان آورده است، این است که توجه کند پس از پیامبر اکرم (ص) تکلیف هدایت چه شد؟ آیا خداوند (به قول یهودیها تعطیل کرد و رفت)؟! آیا گفت: تا اینجا من شما را به هدف از خلقت هدایت کردم، از اینجا به بعد خودتان خود را هدایت کنید؟ اگر قیافهی علمی گرفتند که بشر رشد یافته و ...، میپرسیم یعنی چه؟ آیا نیاز به هدایت ندارد، یا خود میتواند خود را هدایت کند؟ اگر بگوید نیاز به هدایت ندارد، خطا بودن اندیشه روشن است. چرا که بشر هم چنان گرفتار و غرق در دریای چه کنمهاست و راه کارها بر او روشن نیست. و اگر بگوید خود میتواند خود را هدایت کند! دور تسلسل لازم میآید. چطور ممکن است که نیازمند به هدایت، بتواند خود هدایتگر باشد؟ به آیات ذیل که بسیار گویاست دقت شود:
«قُل هَل مِن شُرَكائِكُم مَن يَهدي إِلَى الحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهدي لِلحَقِّ أَ فَمَن يَهدي إِلَى الحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لا يَهِدِّي إِلاَّ أَن يُهدى فَما لَكُم كَيفَ تَحكُمُونَ» (یونس - 35)
ترجمه: (و نيز) از ايشان بپرس آيا از شركاى شما كسى هست كه به سوى حق هدايت كند؟ بگو كه تنها خدا به سوى حق هدايت مىكند، آيا با اين حال، كسى كه به سوى حق هدايت مىكند سزاوارتر است كه مردم پيرويش كنند، و يا كسى كه خودش راه به جايى نمىبرد مگر آنكه ديگرى هدايتش كند. پس شما را چه شده و چگونه حكم مىكنيد؟
«أَ فَمَن يَمشي مُكِبًّا عَلى وَجهِهِ أَهدى أَمَّن يَمشي سَوِيًّا عَلى صِراطٍ مُستَقيمٍ» (الملک - 22)
ترجمه: پس آيا كسى كه با صورت روى زمين مىخزد هدايت يافتهتر است و يا آن كس كه استوار و راست قامت در صراط مستقيم گام برمىدارد؟
پس، لازم است که خداوند حکیم و علیم، خود هادیان را انتخاب و گسیل نماید و این هدایت باید به صورت مستمر بوده و هیچگاه منقطع نگردد.
ھ – حال میخواهیم بدانیم که این حجت خدا، راهنما و هادی یا امام و ولیالله در زمان ما کیست؟ یعنی مصداق واقعی «امام» کیست؟ آیا شخصیت این امام برای امت باید مجهول بماند یا روشن باشد؟ آیا به ظن و گمان و خیال و تفسیر به رأی خود میتوانیم بگوییم که «امام» کیست؟ یا باید ببینیم خداوند چه فرموده است؟ خداوند متعال فرمود: رسول را نفرستادم مگر برای آن که اطاعتش نمایید (النساء – 64) و میفرماید: خدا و رسول را اطاعت کنید (آل عمران – 32) و میفرماید: ای مؤمنین از خدا و رسول و اولیالامر اطاعت کنید و اگر در امری اختلاف کردید به رسول (ص) رجوع کنید (النساء – 59) و در نهایت فرمود: پس وقتی به او رجوع کردید، هر چه حکم نمود بپذیرید.
پس، راجع به اصل ضرورت وجود حجت، با عقل و نقل به نتیجه رسیدیم، اما راجع به مصداقش از پیامبر اکرم (ص) میپرسیم که جانشین شما کیست؟ میفرماید: علیة بعد حسن، بعد حسین ... و در آخر مهدی این امت از ماست (غدیر خم و بسیار از منابع دیگر حدیث در تشیع و تسنن).
امام اول نیز امام دوم و ... را معرفی نمودند و اینک از امام حسن عسکری سؤال میکنیم که امام بعد از شما که باید مهدی این امت باشد کیست؟ آیا به دنیا آمده است یا خیر؟ میفرماید: بله، او فرزند من است و به دنیا آمده است.
تذکر: البته دلایل بر اثبات وجود بسیار است که در این مختصر سعی بر آن بود که تا حدی راه تفکر، تحقیق و بحث نشان داده شود.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات، شبهات اعتقادی، ،
:: برچسبها: شبهات اعتقادی, 4,